اگر از کاربران بخش وبلاگ پرشینتولز هستید و مقالات ما را دنبال میکنید، حتماً بخش قبلی مقاله استراتژی دیجیتال مارکتینگ آن را خواندهاید. در این مقاله قصد داریم به بررسی ادامه این بحث بپردازیم تا اهمیت آن را برای کسبوکارتان، به خوبی متوجه شوید.
توجه داشته باشید که هر برنامه هدفمند بازاریابی از جمله بازاریابی دیجیتال به استراتژی و راهبرد نیاز دارد و این امر متاسفانه در کسب و کارهای داخلی مورد کم توجهی واقع می شود. داشتن استراتژی به شما کمک می کند تا در اجرای برنامه های دیجیتال مارکتینگ خود از ابزارها، راهکارها و تکنیکهای بازاریابی دیجیتال برای تحقق اهداف خود به شکلی بهینه و هدفمند استفاده کرده و در این حین، در مسیر مشخصی برای تحقق این اهداف گام بردارید. استراتژی سبب می شود تمام جوانب کسب و کار، مخاطبان، رقیبان، شرایط بازار و عوامل موثر در کم و کیف رسیدن به اهداف از پیش مشخص گردد تا با آمادگی کامل به پیشواز آنها حرکت نماییم.
استراتژی دیجیتال مارکتینگ در ایجاد یکپارچگی و برقراری ارتباط میان ابزارها و بخشهای مختلف برنامه های تبلیغاتی شما دخیل می باشد. به همین دلیل می توان یکی از دلایل عمده شکست برنامه های تبلیغاتی کسب و کارها در فضای آنلاین را پراکنده عمل کردن آنان یا به اصطلاح عملکرد جزیره ای آنان در بهره مندی از راهکارهای بازاریابی دیجیتال دانست. به عنوان مثال، از تبلیغات گسترده بنری استفاده می کنند اما صفحه فرودی ضعیف و فاقد پیام مناسب، آنها را از تحقق اهداف تجاری شان باز می دارد. لذا طراحی استراتژی دیجیتال مارکتینگ می تواند ضمن مدیریت بهینه بودجه و تحقق بازگشت سرمایه، عملکرد بهتری در اجرای کمپینهای دیجیتال مارکتینگ را به همراه داشته باشد. استراتژی به این معنی است که شما قصد دارید طبق اهدافی که تعیین کرده اید به آن نقطه نهایی مطلوب خود برسید. در استراتژی باید بخش هایی از بازار هدف خود را شناسایی و مورد هدف قرار دهید. در واقع زمانی که هدف شما مشخص شد در مرحله ۳ نحوه رسیدن به هدف را مشخص می کنید. در اینجا در مورد جزئیات اجرائی صحبت نمی کنیم و از کلیت مسیر حرف می زنیم. در حوزه کسب و کارهای اینترنتی، اگر یک فروشگاه اینترنتی لوازم ورزشی دارید و هدف افزایش بازدید به میزان و مشخصات تعیین شده را انتخاب کردید استراتژی تحقق هدف شما می تواند طراحی کمپین و بخشی در وبسایت شما برای پوشش اخبار یک رویداد خاص در نظر گرفته شود.
اهداف بازاریابی شما باید همیشه با اهداف اساسی کسب و کارتان منطبق باشند. اگر هدف کسب و کار شما افزایش ۲۰ درصدی درآمدتان باشد، برای اینکه موفق شوید، باید هدف بازاریابیتان افزایش ۵۰ درصد لید بیشتر از طریق وبسایت نسبت به سال گذشته باشد. در نهایت، هدف اصلی شما هر چه که باشد، باید بدانید که چطور آن را اندازه گیری کنید و مهم تر از آن، آیا واقعاً قادر به اندازه گیری آن هستید؟ مثلاً اینکه آیا ابزار دیجیتال مارکتینگ مناسب را در اختیار دارید؟ شما چطور اثربخشی استراتژی دیجیتال خود را که با هر کسب و کار دیگری متفاوت است و به اهداف شما بستگی دارد، اندازه گیری می کنید؟ برای اینکه مطمئن شوید قادر به انجام آن هستید، حیاتی است به طوری که این معیارها در آینده در تعیین استراتژیتان به شما کمک خواهند کرد.
رسانههایی که مال شما هستند، قلب دیجیتال مارکتینگ شما هستند و تقریبا همیشه شکل محتوا را می گیرند. هر پیامی که برند شما منتشر می کند می تواند به عنوان یک محتوا دسته بندی شود. این پیام می تواند در صفحه درباره ما ، توصیف محصولات، پست های بلاگ، کتاب های الکترونیک، فایل های اینفوگرافیک یا پست های شبکه های اجتماعی شما باشد. حتی اگر هدف شما الزام به استفاده از محتوای شخصی برای شکل دهی استراتژی دیجیتال مارکتینگ شما باشد، محتوا کمک می کند که بازدیدکنندگان سایت خود را به لید و مشتری تبدیل کنید و میزان دیده شدن پروفایل آنلاین برند خود را بهبود دهید. وقتی که بهینه شد، می تواند نتیجه هر تلاشی که شما برای جمع آوری search traffic یا organic traffic دارید را افزایش دهد. برای ساختن استراتژی دیجیتال مارکتینگ خود، باید بررسی و تعیین کنید که چه محتوایی به شما در رسیدن به اهدافتان کمک می کند. اگر هدف شما تولید ۵۰ درصد لید بیشتر نسبت به سال گذشته از طریق وبسایتتان باشد، بعید است که صفحه درباره شما با استراتژیتان هماهنگ باشد، مگر اینکه در گذشته مانند یک ماشین تولید لید بوده باشد. احتمال اینکه یک کتاب الکترونیک که به وسیله یک فرم به سایت شما متصل شده است، لید بیشتری را برای شما جمع کند بیشتر است و نتیجه می گیریم که ممکن است چیزی بیشتر از تصور و انتظار شما اتفاق بیفتد. اینجا یک فرآیند خلاصه داریم که می توانید برای تطابق محتوای شخصی خود با اهدافتان، آن را دنبال کنید:
یک لیست از محتواهای فعلی خودتان تهیه کنید و به هر آیتم بنا بر عملکردی که تا کنون در راستای اهداف کنونی شما داشته است رتبه دهید. برای مثال اگر هدف شما تولید لید است، بر این اساس که کدام یک در سال گذشته لید بیشتری تولید کرده اند به آنها رتبه دهید. مثلاً ممکن است یک پست وبلاگی خاص، یک کتاب الکترونیکی یا حتی یک صفحه مشخص در سایت شما باشد که لید خوبی تولید کرده باشد. حالا باید ببینید که کدام رسانه و چه محتوا نتیجه دارد و کدام نتیجه ندارد، به این ترتیب می توانید با برنامه ریزی محتوای آینده، خود را برای موفقیت آماده کنید. بر اساس پرسونای خریدارانتان، در محتوایی که دارید شکاف ها را مشخص کنید. اگر کار شرکت شما آموزش ریاضی است و از جستجوهای مخاطبان خود فهمیده اید که یکی از بزرگترین چالش های پرسونای شما پیدا کردن روش های جالب برای مطالعه است اما شما هیچ محتوایی در این مورد ندارید، می توانید برای تولید چنین محتواهایی برنامه ریزی کنید. با نگاه به ارزیابی محتوای خود ممکن است بفهمید که کتاب های الکترونیک ارائه شده روی یک نوع خاص از لندینگ پیج تبدیل لید خیلی خوبی برای شما دارند (مثلاً بهتر از وبینارها). درمورد مثال شرکت آموزش ریاضی، ممکن است بخواهید نوشتن یک کتاب درباره اینکه «چطور مطالعه خودمان را جذاب تر کنیم» را به برنامه های تولید محتوای خود اضافه کنید.
در مقاله بعدی به ادامه این بحث میپردازیم.