اگر از طرفداران بخش آموزش پرشینتولز هستید، حتماً بخشهای قبلی مجموعه مقالات مجموعه مقالات رابط کاربری و تجربه کاربری را خواندهاید! در این مقاله هم قصد داریم به بررسی ادامه این مباحث بپردازیم!
برندسازی حرفهای؛ مانند شرکتهای بزرگ عمل کنیم!
همیشه لازم نیست که اولین باشیم اما برای رسیدن به اهداف خود باید بهترین بود! این جملهای که است شرکتهای بزرگی مانند گوگل و فیسبوک آن را ثابت کردهاند. فیسبوک اولین شبکه اجتماعی نبود اما در حال حاضر بهترین است! حتی گوگل هم اولین موتور جستجو نبود اما در حال حاضر بهترین است. دلیل این اتفاق چیست؟ چنین شرکتهایی برندسازی تجاری بسیار خوبی در ذهن کاربر ایجاد کردهاند و تجربه استفاده بسیار لذتبخشی را برای کاربران بوجود آورند. اگر به دنبال بهترین بودن هستید، تجربه کاربری بسیار خوبی برای کاربران خود ایجاد کنید تا همان چند لحظه که در سایت شما هستند، از سایت لذت ببرند و حس رضایت همیشگی در آنها ایجاد شود.
در نهایت لازم است بگوییم همانقدر که یک سایت بد میتوانید تاثیر و حس منفی زیادی در کاربران ایجاد کند، طراحی یک سایت خوب هم میتوانید به همان اندازه یا حتی بیشتر حس رضایت در مخاطبان ایجاد کند. اگر بخواهیم تجربه کاربری خوب را در تنها در دو کلمه توصیف کنیم، باید بگوییم تجربه کاربری خوب یعنی زیبایی در عین سادگی در استفاده کاربران! اگر کاربران نسبت به سایت شما چنین دیدگاهی دارند، باید بدانید که در طراحی تجربه کاربری خود موفق بودهاید.
نقش طراحی تجربه کاربری در برندسازی چیست؟
یکی از وظایف مهم طراحان سایت به وجود آوردن یک محیط زیبا و جذاب برای کاربران است، به طوری که توجه کاربر جلب شود و تجربه خوبی از دیدن سایت داشته باشد. در واقع میتوان گفت UX به تمام احساسات و هیجاناتی گفته میشود که کاربر در زمان استفاده از یک محصول، تجربه میکند. دامنه این احساسات بسیار گسترده است و شامل عواطف، اعتقادات و هیجانات روحی و روانی و رفتارهای کاربر هنگام استفاده از سایت و پس از آن میشود. طراحی تجربه کاربری بیشتر یک مساله روانشناسانه است که در حوزه دیجیتال به کار میرود. و طراح تجربه کاربری(UX) باید مدام در زمینههای توسعه و محتوا و نمونهسازی برای ارزیابی کیفیت محصول همکاری داشته باشد.
مارک زاکربرگ خالق فیسبوک میز طراحان وب سایت خود را نزدیک میز خود قرار داده بود تا هم کار طراحان را مدام تحت نظر داشته باشد و هم بتواند خطمشی و دیدگاههای خود را دائما به ایشان منتقل کند تا طراح با درک بهتر فعالیت وبسایت طراحیهای مفهومیتری ارائه بدهد. مهندسها در کار طراحی سایت بخشهایی را پیادهسازی میکنند که کاربر مشاهده نمیکند و منطق و اصول کار را پیاده سازی میکنند در حالی که طراحان وب سایت، رابط کاربری وب سایت را پیاده سازی میکنند. طراح UI در تلاش است تا تجربه کاربری خوبی برای مخاطب ایجاد کند. در واقع یک طراح UI میتواند با استفاده از رنگهای هماهنگ در سایت و یا استفاده از بنرهای مناسب، به یکپارچگی وبسایت کمک کند. رنگها توسط یک طراح UI به شکل حرفهای در تصاویر، جداول، ویدیوها و … استفاده میشوند تا طراح را به اهداف UX نزدیکتر کند. UI را میتوان زیرمجموعهای از UX دانست در واقع میتوان گفت UI تنها با بخش کوچکی از UX کار دارد. اما طراح تجربه کاربری حتی بعد از پایان طراحی، مدام به بررسی رفتار کاربر و آزمایش روشهایی برای بهبود تجربه کاربر در برخورد با محصول میپردازد و همین بررسیها باعث بهبود UI در به روزرسانیهای بعدی خواهد شد .اگر کاربر در استفاده از یک محصول یک تجربه کاربری خوب یا بد داشته باشد این UI است که در جهت رساندن مخاطب به این تجربه استفاده میشود. بدون UI یا یک طراحی اثربخش، UX محقق نخواهد شد. مهمترین تفاوت UI و UX در این است که تجربه کاربری یک مفهوم ذهنی و انتزاعی است اما UI با حس دیداری مخاطب در ارتباط است که با توجه به سلیقه طراح، طراحی میشود اما برای رسیدن به یک تجربه کاربری مناسب باید به نیازها و خواستههای مخاطب توجه ویژه داشت. UI و UX تفاوتهای عمدهای با هم دارند اما بسیار با هم در ارتباطند و به نوعی میتوان گفت مکمل یکدیگر هستند. در واقع شما میتوانید وبسایتی با ظاهری خاص و جذاب داشته باشید که عملکرد ضعیفی دارد که این UX بد و UI خوب گفته میشود همچنین میتوانید وبسایتی با ظاهری نه چندان خوب داشته باشید که بسیار موردپسند کاربرها قرار گرفته است که این UXخوب و UI بد نامیده میشود. بنابراین هردوی اینها باید در راستای هم حرکت کنند تا شما وبسایت خوب و متعادلی داشته باشید و به رونق کسب و کارتان کمک کنید. در دنیای امروز که پر است از انتخاب های متنوع و متعدد و زمان خیلی کم برای آن، رقابت برای جلب توجه مشتریان و همچنین کیف پول شان بسیار شدید است، بسیاری از محصولات از نظر ویژگی و کیفیت شبیه هم هستند و متقاعد کردن مشتریان برای امتحان کردن، خرید و خرید مجدد آن سخت است. اما، برخلاف شرایط موجود و معمول، شرکت هایی وجود دارند که وفاداری را در مشتریان بیش ازپیش برمی انگیزند. این نوع از وفاداری، که احساسی و از روی علاقه است، تنها از طریق یک موضوع اصلی برانگیخته می شود: برندسازی! اما واقعاً برندسازی چیست و چرا بسیار مهم است؟
برندسازی فرآیند معنا بخشیدن به یک شرکت، محصول یا خدمات خاص و شکل دادن به یک برند در ذهن مصرف کنندگان است. این یک استراتژی است که توسط شرکت ها طراحی شده است تا به مردم برای تشخیص سریع محصولات و سازمان کمک کند و از طریق شفاف سازی اینکه این برند خاص چه چیزی هست و چه چیزی نیست برای آنها دلیلی برای انتخاب محصولات شان در برابر محصولات دیگر می دهد. هدف آنها جذب و حفظ مشتریان وفادار از طریق تحویل کالایی است که همواره مطابق با وعده ای است که در تبلیغات و برند داده شده است. برندسازی یکی از مهم ترین جنبه های هر کسب وکاری است، فرقی نمی کند که بزرگ یا کوچک باشد. به طور خلاصه، برند شما مجموعه ای از ادراکاتی است که افراد در مورد شرکت شما دارند. این یک بیان عاطفی با ارزش از ارزش شماست که در ذهن و قلب افراد جا دارد. برندسازی مجموعه ای از فعالیت هاست که شما برای پرورش و رشد نام تجاری خود انجام می دهید. اگر این کار به درستی انجام شود، برندسازی به یک سمفونی زیبا از طرح، زبان و تجربه تبدیل می شود که همگی با هم برای ایجاد یک حس بسیار خاص ترکیب شده اند. یک نمونه معروف از برندسازی که موجب «احساسات درونی» می شود اپل است، که مسلماً موفق ترین برند در دنیاست.در مقاله بعد به ادامه این بحث میپردازیم!